روزهای برفی
سلام /امسال به لطف خدا بارندگیهای خوبی میشه وامروز هم داره برف می باره.اول یه چیز بگم : صبح اول وقت داشتیم میرفتیم به سمت خونه پدرجون که رها گلی رو بذاریم وبریم سرکار,اولش که برف هارودید گفت:بخوره...بخوره(توی برف قبلی یه کمی بهش دادم خورد وناقلا یادش بود/بعدش گفت بابا (( نانای)) میخواد! و تا بابا اومد جواب بده گفتش: فلش فلش (یعنی فلش رو بذار که آهنگ گوش کنم که من وباباش از خنده منفجر شدیم.... سر میدون کوزه هم ماشین توی برفا لیز خورد ورها خندید وگفت:لییییییییییییییییییییییز خوردیم که دوباره ما غش رفتیم از خنده!!!! رها خانوم کلا خیلی ادبیاتش وحرف زدنش پیشرفت کرده وهمه رو با رفاش ذوق زده میکنه!جالبتر اینکه خیلی شعورش بالاست وکلمات وجملات ...
نویسنده :
مامان رها
11:58